نعمت الله فاضلی درمقالۀ تشویش نوشتن میگوید: «ما تنها از طریق خودشکوفایی و خودبارورسازی و انجام دادن فعالیت فکری خلاقه جدی است که میتوانیم نیازهای وجودی انسانی را پاسخ دهیم. نوشتن یکی از
مهمترین اشکال فعالیت فکری خلاقانه است، نوشتن نیروی بیشتری از نویسنده میگیرد و ناگزیر به وسواس بیشتری نیاز دارد و احساسِ تشویشی که مانع از انتخابهای ما میشود و کار فکری و خلاق ما را کُند یا گاهی
برای همیشه متوقف میسازد.»
ذهن برای محافظت در مقابل این تشویش و استرس به دنبال راه گریزی میگردد و متاسفانه برای پناه بردن به این منطقۀ امن نیاز به زحمت چندانی نداریم، زیرا موبایل تمام عوامل حواس پرتی ما را در خود دارد. با وجود
اینترنت، تمرکز بر روی کار بسیار سخت است و دقیقن به اندازهای که بتوانیم متمرکز شویم نتیجه میگیریم.
در هر لحظه با بمباران اطلاعاتی مواجهایم، اما اینکه چگونه از آسیب آنها در امان بمانیم مسئله است.
با اندک چرخشی در صورتمسئله میتوان جور دیگر به موضوع نگاه کرد. به جای اینکه بپرسیم این کار را چگونه انجام دهم؟ کمی بزرگتر بیندیشیم و سوال را اینطور مطرح کنیم که چگونه میتوانم به طور متمرکز و پیوسته بر روی این موضوع کار کنم؟
برای یافتن پاسخ عمداً و آگاهانه خود را از دنیای مجازی برای ساعتی در روز دور نگه داریم.
برای یافتن پاسخ در مورد اهمیتِ زمان، توجه و تمرکز، فکر کنیم که به راحتی از دستمان میروند.
برای یافتن پاسخ نیاز داریم که با ذهنمان مواجه شویم، زیرا همه چیز آنجاست.
نه تنها ایده برای انجام کارها بلکه شیوۀ درست زندگی کردن و یافتن مسیر، درست در لایههای پنهانی ذهنمان است و نیاز داریم که ساعتی را “بدون عوامل حواس پرتی” با خود خلوت کنیم و به تفکر در مورد خودمان برسیم.
در ذهن و درونمان است که میتوانیم در مورد مسائلمان، دغدغههایمان وخواستههایمان فکر کنیم. ببینیم که با خود چند چندیم.
گاهی ذهن برای فرار از انجام کارها بهانه تراشی میکند. اگر ذهن را بشناسید میتوانید با این قبیل بهانههایش کنار بیایید. مثلاً در یک مکان یا زمان خاص تمرکز بر روی یک موضوع به دست میآید. اما این فقط تصوراتی
اشتباه اند و ذهن با این بهانهها زمان میخرد.
به یاد بسپاریم که عوامل بیرونی تضمین کننده تمرکز نیستند.
ما از فضای مجازی برای پیشبرد کارهایمان بهره میبریم اما قرار نیست که برده و تحت سلطهاش گردیم. گشت و گذار بیهدف در اینستاگرام و دیدن پیامها و کلیپهایش تنها اضطراب ما را بیشتر میکند و هر روز
وابستگی ما را دوچندان.
به خودمان نگاه کنیم، آیا میتوانیم ساعتی را از دنیای مجازی فاصله بگیریم. بدون بیقراری بنویسیم یا بتوانیم از همراهی یک دوست و شنیدنش لذت ببریم.
حواسمان باشد که حافظهمان درحال از دست رفتن است. ما محاصره شدهایم با انواع ابزارهای حواس پرتی. این فضا دائماً ما را تشویق میکند و خوراکهای ذهنی نو برایمان آماده دارد.
هر روز اطلاعات جدید، کشفهای جدید، علوم و شاخههای جدید و ِاشکال کار این است که روی یک موضوع تمرکز نمیکنیم. هر روز از شاخهای به شاخۀ جدید، در حالی که تمام دغدغهها با ما میمانند، چرا که راه حلی
برایشان نیافتهایم، تنها با لایهای از اطلاعات جدید رویشان سرپوش گذاشتهایم. شب با تمام این دغدغهها به خواب میرویم و صبح با یک ذهن پریشانتر به زندگی ادامه میدهیم.
سخن آخر
نیروی خلاقانهای درونمان نیاز به این حجم اطلاعات جدید ندارد. بلکه محتاج تمرکز و توجه و تامل و اندیشیدن است و یکی از روشهای اندیشیدن، نوشتن است.
با نوشتنْ اندیشهها شکل میگیرند. آنچه در ذهنمان میگذرد را به کمک واژهها بر روی کاغذ به تصویر بکشیم. نوشتن ما را در تصمیمات زندگی یاری میکنند.
نوشتن یعنی مراقبه، یعنی تفکر، نوشتن یعنی در لحظه زندگی کردن.
فاجعه از آنجا شروع میشود که باور کنیم عوامل حواس پرتمان بیرونی هستند.
شاید شرایط، محیط و افراد با ما سازگار نباشند اما عکسالعمل ما در اختیار چه کسی است؟
این موضوع که چگونه با اتفاقات برخورد کنیم و چه مدت در حال بد بمانیم به خودمان بستگی دارد. اینکه چطور به خودمان کمک کنیم تا حالمان کمی بهتر شود کاملاً کنترل درونی است نه کنترل بیرونی.
دوباره میپرسیم: «چگونه میتوانیم به طور متمرکز زمانی را برای انجام کارهایمان قرار دهیم؟» و تمام پاسخها به خودمان برمیگردند. و درست نقطه امید همین جاست. نقطه قوت و قدرت ما در درونمان و ذهنمانست،
همان جایی که نیاز به توجه و تمرکز ما دارد.
نوشتار بالا برداشتی ست از وبینارهای اهل نوشتن. سپاسگزارم از استادعزیزم شاهین کلانتری